کلاس اول وقتی او کلمه ی ۵ حرفی را روی تخته نوشت همه گفتند :این که خیلی سادست.ما همه این کلمه را از بر هستیم.برای مشق شب آن را نمی نویسیم.او ناگزیر کلمه را با تخته پاک کن پر از گچ پاک کرد و دو کلمه ی دیگر به جایش روی تخته نوشت: دوری و دورویی

همه گفتند حالا بهتر شد.حداقل هنگام نوشتن مشق شب خسته نمی شویم.

حال از آن روز ۲۰ سال می گذرد.

بغض گلویشان را گرفته .خسته اند.تنهایی تنها تمنای آنهاست و در جایی زندگی می کنند که تنها تنهایی است که در خانه ی آن ها را می کوبد.مصنوعی می خندند و فکر می کنند که خوشحال هستند.

غروبی یکی از آنها قفسه ی خاطراتش را مرتب می کرد که ناگهان آن عکس را دید.جلوی آینه رفت و نگاهی به خودش انداخت .چقدر تغییر کرده بود.

عکس دسته جمعی به همراه کسی که مشق شب می داد و زحمت می کشید و گچ می خورد.

با حسرت به عکس نگاه می کرد.گفت:کاش زنده بودی و هنوز ما از تو مشق شب می گرفتیم.حیف.

عکس را برای دیگری فرستاد .او نیز با حسرت به عکس نگاه می کرد و آهی کشید و گفت ای کاش الان آن زمان بود.ای کاش من می توانستم باز گردم .

او نیز عکس را برای یکی دیگر فزستاد.او وقتی بسته را دید اشک در چشمانش حلقه زد گفت :چقدر خوشحالم که او هنوز مرا به یاد دارد .

بسته را باز کرد و عکس را دید.اشک هایش نا خودآگاه بر گونه هایش جاری شدند.

به نقش بسته شده روی تخته نگاه کرد.به یاد آورد.سختی آن دو کلمه که آن روز کسی که مشق شب می داد روی تخته نوشته بود اکنون به وضوح دیده می شود.

به خود گفت کاش همان کلمه ی ۵ حرفی ساده را مشق شب کرده بودیم که امروز اینگونه تنها نبودیم و حسرت جزوی از وجودمان نمی شد.

ای کاش کلمه ی ۵ حرفی را میلیون ها بار می نوشتیم تا شاید ۵ کلمه از آن به وجود می آمد:

محبت  پشتیبانی فداکاری وفاداری و اعتماد.

و شاید ۲۰ سال دیگر نیز بگذرد

کلمه ,تخته ,بسته ,حسرت ,حرفی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بایرام- bayram بارنجی ها ، با ما بهترین باشید. اجاره ویلا در شمال - توریسمان تحقیقات سئو سایت lida دوستی ها